93.07.23
بدون عنوان
93.07.10
عیدغدیر
چیز زیادی به عید غدیر نمونده عیدی های امیرعباس رو آماده کردم فقط مونده بابایی براش لیبل درست کنه که با خلال دندون بزنم انشاالله بعد از عیدغدیر از یادبود امیرعباس عکس میگیرم توی وبلاگش میگذارم. ...
نویسنده :
مامان سیدامیرعباس چشم تیله ای
10:56
93.07.05
31 شهریور پایان اولین تابستان زندگی امیرعباس ما
سلام فرصتی دوباره شد برای نوشتن .... بیست و یکم شهریور دوباره امیرعباس رو بردیم پیش دکترش وزنش 6.700 و قدش 60 سانتی متر بود و خداروشکر نمودار رشدش خیلی عالی بود الحمدالله. چند وقته همش اب دهنش میاد و لثه هاش رو میخارونه به دکترش گفتم یعنی داره دندون درمیاره ؟ اخه خیلی زوده دکتر گفت که نه طبیعیه همه بچه ها اینطوری هستن اما خیلی ناارومه گفت بهش سیتریزین بده... راستش دیگه قاطی کردم از طرفی روزهام تکراری شده و خسته کننده هرروز قطره بده - شربت بده - دارو بده تمیزش کن شیرش بده همش تنها هستم ... نه کسی رو دارم که پیش من بیاد نه کسی رو دارم که پیشش برم همش تنها هستم بابایی امیرعباس هم از اول مهر کارش شروع که چه عرض کنم اوج کارش هست...
نویسنده :
مامان سیدامیرعباس چشم تیله ای
11:05
93.06.19
خاله مهری جون
پیغام ویژه برای خاله مهری جونم راستی امشب شب تولده خاله مهری جونمه از همین جا بهش تبریک میگم انشاالله هزارساله بشه و سایه اش بالای سر دخترخاله جونم محدثه خانم باشه انشاالله. دوست دارم خاله مهری جون شما همیشه با دعاهات حامی مامانی من و خود من بودی ممنون. ...
نویسنده :
مامان سیدامیرعباس چشم تیله ای
20:28