سیدامیرعباسسیدامیرعباس، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 26 روز سن داره

سیدامیرعباس مامان

سلام بعد مدتها

سلام خیلی وقته دیگه سراغ نی نی وبلاگ نمیام  اصلا هربار میام همه چی اینجا جدید شده  الان هم اومدم بگم امیرعباس جمعه گذشته یعنی 7 ابان به لطف لگدی که پسرعموش توی دهنش زد اولین دندونش افتاد و متاسفانه چه خاطره تلخی شد براش. کلی گریه کرد اصلا توقع نداشت دهنش پر خون شده بود و کلی هم ترسیده بود. بالاخره کلی اونشب روضه براش خوندیم و توضیح دادیم اما بی فایده بود با گریه و غصه و ناراحتی خوابید. یه کاسه داشتیم در داره دندونش رو گذاشتم اون تو که فردا فرشته ها براش جایزه بخرن. صبح دیدم نیست. ازش پرسیدم گفت که گذاشته زیر بالشت سرش طبق چیزهایی که توی کارتن ها دیده بود که دید که خبری از جایزه نیست. با ناراحتی گفت پس ...
13 آبان 1400

اخرهای سال 1399 و اخرین روزهای دهه 90

امسال هم تلخ گذشت با بیماری لعنتی و استرس های فراوان و مشکلات اقتصادی و هزار تا چیز دیگه اما خوب نمیشه که یکسال فقط مشکلات باشه اما خدایی سال تلخی برای همه بود بخصوص بچه ها  امیرعباس امسال کلاس اول دبستان هست چقدر زود گذشت سال سختی براش بود سالی که باید پر می بود از خاطرات شیرین مدرسه و کلاس اول و معلم کلاس اول اما دور از معلم و مدرسه و دوستان مدرسه داره میگذره و البته که کلاسهای مجازی و اینترنت و درس دادن های سخت و مشکلات مادرها یه روز که شاید من دیگه تو این دنیا نباشم امیرعباس شاید حوصله کنه و این وبلاگ رو بخونه و اون روز دوباره این خاطرات تلخ کلاس اول براش زنده میشه و البته که فراموش نخواهد کرد یکسال ...
18 اسفند 1399

سال تحصیلی 1399-1400 سال کرونا

سلام بالاخره این سال تحصیلی عجیب و غریب تو این شرایط دردناک شروع شد با هزار جور استرس و فکر و خیال یکی میگه بره مدرسه یکی میگه نره یکی میگه .... خلاصه که 15 شهریور طبق تعیین تکلیف اموزش پرورش راهی مدرسه شدیم. از اونجایی که قرار نبود امیرعباس بره مدرسه هنوز روپوش و شلوارش اماده نیست و برای همین مجبور شدم با لباس معمولی بفرستمش مدرسه. بچه م کلی ذوق و شوق مدرسه داشت اما چه مدرسه ای فقط نیم ساعت بعد برید خونه بعد هم فقط دو جلسه رفت و دیگه نرفت...
11 مهر 1399

سلام بعد مدتها

بعد از این بیماری لعنتی یعنی کرونا زندگی هامون بدجور بهم ریخته بی برنامه شدیم بی حوصله بی انگیزه بچه ها هم بدتر از ما بی حوصله عصبی خسته و کلافه امیرعباس که هم خودش قاطی کرده هم منو دیوانه کرده امیدوارم هرچه زودتر تمام بشه و همه دنیا سامان و آرامش بگیره  چند تا کلمه جدید میذارم قدرتمند.......قرتممد سوپر مارکت... سوکت مارپت  برگردوند..... پس گردوند  به خدا.... توروخدا  جون مادرت.... تورو مادرت سوپرمارکت... سوکت مارپت   پیامبران اولوالعزم.....اولوزمز.. قرآن.... قرقان قدرتمند...قرتممد    و البته خیلی چیزهای دیگه که فعلا اینها رو نوشتم تا یه چیز غلط میگه زود خودش میگه نوش...
29 مرداد 1399