95.05.12
95.05.12 سلام
خیلی وقته که ننوشتم... راستش خیلی درگیر زندگی هستم... توی سه هفته گذشته خیلی مشکلات داشتیم.
متاسفانه دوباره ماشین مارو دزد برد و خوب تا پیدا بشه و مثل اولش بشه نزدیک یک و نیم میلیون روی دستمون گذاشت.
از اونطرف همسایه پایینی بخاطر درست نکردن سرویس رفته بود ازمون شکایت کرده بود و یک میلیون و هشتصد هزار تومان خسارت بریده بودند... مسخره است البته ... خلاصه که دقیقا روزیکه سرویس رو درست کردیم رفت شکایت کرد و همسر بنده رو بردند کلانتری بازداشت و تا پولش رو نگرفت بیخیالش نشد ...
از طرفی تازه رفته سرکار جدیدش و هنوز حقوق هم نگرفته بود که هیچ تازه دیروز حقوق گرفت...
خلاصه حسابی گرفتار بودیم... پول ماشین ... پول خسارت ... نگرفتن حقوق ... خدا سر هیچ مسلمونی نیاره...
خیلی سخت گذشت اما خوب بالاخره گذشت....
امیرعباس حسابی عصبی شده دوباره ظاهر امر اینطوری نشون میده که داره دندون درمیاره همش دستش توی دهنش هست یعنی دندون 19 ظاهرا... اب دهنش میاد... بهانه گیر شده ... غذا درست نمیخوره ... چیزی سفت باشه بخوره گریه میکنه .... بدخواب شده ... دستش همش توی دهنشه .... خلاصه که ظاهرا اینطوریه...
تا میاد یه کمی غذا بخوره یه اتفاق جدید میافته ... تازه خوب شده بود که اون حساسیت عجیب و غریب رو گرفت که اخرش هم نفهمیدیم از چی بود... و حالا هم دندون.... البته گرما هم هست چون خیلی گرماییه زیاد میل به غذا نداره ... همش اب .... شربت .... هندونه ... بستنی و ....
خدا ان شاءالله همه کوچولوهارو حفظ کنه ...
دو هفته ای هست دارم کلاس میرم ... نمیتونم بگم کلاس چی اما ان شاءالله که برام مفید باشه امیرعباس رو هم مجبورم میبرم.
اون هفته توی کلاس خوابید و بعد اومدیم خونه رو بنا درست کرد و بعدم که گفتم چی شد...
این هفته نخوابید همش شیطونی کرد بعد بردمش شهربازی رفاه کلی بازی کرد و خرید کردیم و اومدیم خونه الان هم متاسفانه خوابیده و احتمالا امشب تا ساعت 2 بیداره ...
البته هرشب زودتر از یک و نیم نمیخوابه اما خوب امشب دیگه خدا به دادم برسه....
فعلا
