عکسهای دو و نیم سالگی 2
رفته بودم دکتر نزدیک مطب دکتر به قول خودش اسب سوار شده افتاب هم چشمش رو میزنه اما کمتر از 5 بار سوار شدن هم رضایت نمیده
بلوزش رو تازه براش خریده بودم البته با رنگ سرمه ایش گفتم تنش کنیم ببینیم اندازش هست نگذاشت دیگه در بیاریم همش میگه ... باشه باشه بذا باشه ... خلاصه وقتی خوابید توی خواب از تنش دراوردم
اینجا خونه مامان مرضیه هست اما پسرم ظاهرا با قهوه خونه مش قنبر اشتباه گرفته
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی