سیدامیرعباسسیدامیرعباس، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره

سیدامیرعباس مامان

94.01.16

1394/1/18 0:15
117 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

تقریبا سه روزه که امیرعباس داره چهاردست و پا دست و پا شکسته میره ... کلی ذوق داره... اوایل با سینه میخورد زمین گریه میکرد ولی الان دیگه گریه نمیکنه ... بعضی وقتها هم با صورت میخورد زمین ولی الان دیگه خودش رو کنترل میکنه ... تا جایی که بتونه چهار دست و پا میره خسته میشه یا به مقصد میرسه سر میخوره میره ... دو سه روز هم هست که جیغ های وحشتناکی میزنه نمیدونم چرا؟؟؟؟؟؟

بخاطر دندونشه ... یا عصبی شده .... یا اینکه چیزی رو میخواد و حرفی میخواد بزنه نمیتونه جیغ میزنه...

درهرصورت اعصابم رو خورد کرد صداش مثل سوزن از این گوشم میره از مغزم میگذره از اون گوشم میاد بیرون ....وای چه مراحلی طی میشه ...

حسابی بازیگوش و کنجکاو شده اصلا نمیشه حتی یک لحظه ازش غافل شد یا بلایی سر خودش میاره یا خرابکاری به بار میاره ...

خلاصه حسابی وقتم رو پر کرده و سرم گرم شده ...

خدا ان شاالله همه نی نی کوچولوهارو حفظ کنه ...

دارم سعی میکنم غذاشو بیشتر کنم تا وزنش که زیاد نشده جبران بشه ... سه روز در هفته بهش تخم مرغ میدم ... تقریبا دیگه فرنی نمیخوره ... لعاب برنج بعضی روزها میخوره ... چند روزه بهش بیسکویت مادر میدم با چایی یا اب که لااقل سیر بشه اما فکر کنم برای رفلاکسش خوب نیست دو شبه با کله راه میره توی رختخواب و بیقراره... امروز بهش ندادم ببینم تاثیرش چطوریه ظاهرا که روبراهه تا فردا ببینم چی میشه ...

البته این چند وقت هم هرجا رفتیم هرکی هرچی دستش اومده بهش داده خورده هرچی هم میگم ....فایده ای نداره ... البته خانواده خودم اصلا اینکارو نمیکنن و بدون اینکه به من بگن حتی اب هم بهش نمیدن اما امان از دست خانواده شوهر که هرچی میگی فایده ای نداره ... تازه دائم به من نیش و کنایه هم میزنن که امیرعباس لاغره ضعیفه کوچیک مونده لوسه تی تیش مامانیه و اگر پیش ما بود حسابی تپل میشد و ....

خیلی ها الان شرایط منو درک میکنن حتما البته بابای امیرعباس حواسش خیلی هست اما خوب بعضی وقتها از دست اونم خارجه ... خلاصه بد شرایطی بود این ایام عید لعنتی خوب شد تمام شد ...

همه سیستم امیرعباس ریخته بود به هم خوابش ... خوراکش ... بازیش ... هرجا میرفتیم توی راه میخوابید میومدیم خونه نمیخوابید تا سه نصفه شب بیدار بود یا هرکی بهش هرچی میداد میومدیم خونه بیقراری میکرد ... الحمدالله که تمام شدد ...

خداروشکر توی این چند روز هم خوابش میزون شده هم خوراکش تخم مرغش رومیخوره براش سوپ درست میکنم برنج درست میکنم دوست داره با ماست بهش میدم...

میخواستم ماست هم بهش ندم گفتم شاید اونم اذیتش میکنه اما دیدم اینطوری برنج رو نمیتونه راحت بخوره...

از امروز قطره مولتی ویتامین هم شروع کردم... بهداشت گفت مولتی ویتامین بده دیگه آ+د نده اما دکتر داروخانه گفت نه باید تا دوسالگی آ+د رو بخوره یک روز درمیان هم مولتی ویتامین بدم ...

بچه ام شربت و قطره ایرانی هم نمیتونه بخوره ... براش خارجی گرفتم بیست و هشت هزار تومن با یه اهن بیست و یک هزار تومن یعنی ماهی پنجاه تومن فقط همین دو تا میشه خدا خودش برسونه ان شاالله..

 

راستی یکی از دوستان گفته بودن چرا امیرعباس توی خونه لباس استین بلند پوشیده توی حیاط استین کوتاه ... اونجاهایی که توی خونه استین بلند پوشیده اماده شده بریم مهمونی این لباس عید امیرعباسه ... وگرنه توی خونه با عرقگیر و شورت میگرده اقا ....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)