بدون عنوان
بدون عنوان امروز صبح رفتیم واکسن امیرعباس رو زدیم... قد و وزنش هم خوب بود... قدش 78 و وزنش نزدیک 11 کیلو... دفعه بعد باید پانزده ماهگی بریم ان شاءالله
بعدم رفتیم بینایی سنجی و خداروشکر اونجا هم مشکلی نبود رفت تا دوسالگی ان شاءالله
خانم بهداشت یه فرم داد که پرکنیم از کارهایی که امیرعباس انجام میداد و خداروشکر همه چیزش خوب بود.
خدا ان شاءالله همه نی نی های کوچولو رو حفظ کنه و به ما هم کمک کنه تا بتونیم امیرعباس رو سالم و صالح بزرگ کنیم ...
تولد امیرعباس و همه نی نی کوچولوهایی که امروز بدنیا اومدن مبارک باشه...
پارسال این موقع بابایی که فقط چند دقیقه تونسته بود ببنش اومده بود برای ملاقات روز جمعه بود ... خاله جون هم که از شب قبل پیش مامانی بود.. باباجون و مامان جون و دایی و دخترخاله و شوهرخاله هم اومده بودن...
شب سختی رو مامانی گذرونده بود اما خداروشکر امیرعباس اروم بود ... مامانی به محض اینکه حالش روبراه شد برای همه خاله ها این پیغام رو فرستاد.
سلام... من اومدم تا زحمات همه ی خاله هایی که توی این مدت برای من و مامانی زحمت کشیدن جبران کنم.
سیدامیرعباس....
یادش بخیر چقدر زود یکسال شد ....
عکس امیرعباس توی صفحه اول نی نی وبلاگ برای تولدش ...چون از مونیتور گرفتم خرابه ببخشید...
پسر قشنگم تولدت مبارک
این سفر مشهد رو بعنوان کادوی تولدت از من و بابایی قبول کن ...
دوست دارم عزیزم پسر گلم ... ان شاءالله تولد صدسالگیت... که اون موقع مامانی و بابایی دیگه نیستند...
