سیدامیرعباسسیدامیرعباس، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره

سیدامیرعباس مامان

پایان هجده ماهگی

1394/10/5 15:36
106 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

امیرعباس حسابی مریض شده دوباره سرما خورده ... باید فردا میبردمش برای واکسن اما ظاهرا باید یک هفته دیگه صبر کنم تا کاملا خوب بشه .

حسابی شیطون و بازیگوش شده ... دائم به خودش ضربه وارد میکنه ... چند شب پیش کنار میز تلفن خورد زمین بالای چشمش پاره شد ... دیروز حداقل سه بار خورد به میز تلویزیون و میز عسلی و در و امروز هم دوبار ... البته چشم هم میخوره خیلی زیاد و دیگه نمیدونم چه کنم؟ دائم اسپند و تخم مرغ براهه و وان یکاد و چشم نظر و .... اما ظاهرا خیلی موثر نیست.

پنجشنبه جشن داشتم برای ایام ربیع اگر خدا قبول کنه فکر کنم اونروز دیگه حسابی چشم خورده .

چیزهایی که جدید یاد گرفته و میگه ...

دا....دا.....دا... وقتی چیزی داغ باشه میگه البته با پررویی هم دست میزنه اما میگه.

جوجو.... وقتی جوجو پر میخونیم.

بر..... وقتی جوجو پر میگیم.

چی..... ظاهرا وقتی چیزی رو متوجه نمیشه یا تعجب میکنه میگه چی.

دد.... که البته همه بچه ها اول اینو یاد میگیرن بعد مامان و بابارو..

رف.... یعنی رفت .

البته کلی چیزهارو بااشاره دست و نگاهش هم حالیم میکنه... مثلا وقتی میخواد خنداونه ببینه دست میزنه ... وقتی عموپورنگ میخواد ببینه همش به کنترل اشاره میکنه و وقتی میاد روی برنامه عموپورنگ ذوق میکنه...

کلی هم رقاص شده با هر اهنگی شروع به رقصیدن میکنه مجاز و غیرمجاز....

چند وقته همش به من گیر میده میاد دست میندازه گردن من و همش منو بوس میکنه و البته بیشتر هم به لب گرفتن از مامانی راضی میشه...

جانماز که نگو ... تقریبا وقتی بیداره و نماز میخونم هیچی نمیفهمم...یا مهرم رو میبره یا تسبیح رو یا جانماز رو به هم میزنه یا میاد روی پاهام میشینه یا هولم میده ...خلاصه امیدوارم خدا متوجه بشه من چی میگم خودم که نمیشم.

یه مدتی با باباش قهر بودیم و با هم حرف نمیزدیم کاملا متوجه شده بود بخصوص توی ماشین همش به من نگاه میکرد به باباش نگاه میکرد اما نه حرفی نه نگاهی نه توجهی حسابی پکر شده بود...

اما مارو امیرعباس تقریبا اشتی داد... بعد ازاینکه منت کشی کردم و به بابایی سلام کردم و اونم تحویل گرفت و جواب داد و اومد کنارم نشست امیرعباس همش سر من رو به طرف باباش هول میداد یعنی باباش بوسم کنه...

خیلی برامون عجیب بود گریه ام گرفته بود معلومه خیلی حساسه... یه بوس بابا یه بوس امیرعباس...فداش بشم//

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)