سیدامیرعباسسیدامیرعباس، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 10 روز سن داره

سیدامیرعباس مامان

95.04.18

1395/4/18 14:02
174 بازدید
اشتراک گذاری

شیطون ... کله شق.... بازیگوش ... حرف گوش نکن ... لجباز ... یکدنده .... وای چی بگم

اتیش پاره ... سرتق ... بلا ... با دو تا بوس و چهار تا شکلک دراوردن حسابی سر من کلاه گذاشته

عمرا باج بگیر نیست ... خودم رو بکشم و هرچیزی رو بهانه کنم عمرا حاضر نیست کاری رو که نمیخواد بکنه ... فقط از صبح تا شب بیییییم بیییییم .... یعنی بریم بیرون

پوست کله من رو کنده از بسکی شیطونی میکنه ... هرشب هم بریم شهربازی باز انگار دفعه اوله ... اوایل از بعضی از بازیها میترسید اما الان دیگه میخواد همه رو سوار بشه حتی اونهایی که به سن وسال خودش نمیخوره... منکه بعید میدونم از چیزی بترسه ... شب تاریک هم باشه باز تو اتاق راه میره... چندین بار توی چند روز گذشته برق رفته اما انگار نه انگار ... نه ترسی نه نگرانی فقط با تعجب نگاه میکنه...

میگم بگو مامان ... باز میگه ادی ... میگم بگو بابا .... باز میگه ادی ... به همه میگه ادی...

وقتی قاطی میکنه پشت هم داد میزنه مامان مامان مامان مامان بعدم کلی میخنده و مسخره میکنه

تقریبا همراه من خیلی از کلمات رو تکرار میکنه مثل

کلید رو میگه .... کیل                          میگم بگو مامان بابا امیرعباس ...میگه مامان بابا عبی عبی...

جوجو رو درست میگه                          ماشین رو میگه قام قام

هندونه رو میگه ....ههههنننننه               خروس رو میگه .... قوقو

اب رو درست میگه                              نانای رو خوب میگه و خوب ادا میکنه ماشاءالله رقاص حرفه ای شده

مامان  رو درست میگه                         

بابا رو درست میگه

دد رو درست میگه

نون رو درست میگه

همه چیز رو خوب و درست میفهمه ... حسابی وسواس داره ... اسباب بازیهاش رو کمک من جمع میکنه ... هرچیزی رو برمیداره و نمیخواد میگذاره سرجاش درست و مرتب ... دمپایی هاش رو جفت میکنه ... بیرون که خرید میریم همه خوراکی های دم دست رو تست میکنه نگاه میکنه میبینه نمیخواد میگذاره سرجاش درست و منظم حتی اگر برعکس گذاشته باشه درستش میکنه و صافش میکنه ...وقتی توی اسباب بازی فروشی میریم برای همه چیز ذوق میکنه برمیداره امتحان میکنه و میگذاره سرجاش تا بالاخره یکی رو بپسنده اما وقتی پسندید هم برمیداره میره بیرون انگار نه انگار باید پولش رو بدیم البته درمورد خوراکی هم همینطوره

یه جوری با موبایل حرف میزنه انگار استاد اینکاره

یه جوری تبلت رو روشن میکنه بازی ها و برنامه هاش رو میاره انگار مهندسه بعضی جاهارو حتی منم بلد نیستم فقط کافیه یکبار جلوش کاری رو انجام بدیم

وقتی منو اذیت میکنه و از دستش شاکی میشم سریع میاد لبهاش رو غنچه میکنه یه بوس و خلاصه منو خر میکنه میره دیشب که خیلی از دستش عصبانی بودم.... دستهام رو با ناخنهاش کبود کرده بود ... اشکم دراومد... هم لبهام رو بوس کرد هم لپم رو فهمید خیلی اوضاع خرابه...

خلاصه خیلی اتیش پاره شده..

خدا هرکی داره براش نگهداره این فسقلی رو هم برای ما نگهداره ان شاءالله

الان هم رفته با باباش توی این گرما بیرون یعنی از وقتی بیدار شد گیر داده 

چند روز تعطیله صبحانه نمیخوره باباش که باشه همه چیز توی خونه بهم میریزه خوراکش بازیش خوابش شربت خوردن هاش خلاصه منو داغون میکنه...

الان هم رفته بیرون من دارم با خیال راحت مینویسم.

فعلا.... ان شاءالله همه نی نی ها سلامت و شاد و روبراه باشن زیر سایه پدر و مادر

و البته خدا و امام زمان علیه السلام ان شاءالله

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)