سیدامیرعباسسیدامیرعباس، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 2 روز سن داره

سیدامیرعباس مامان

95.08.23

1395/8/23 17:00
121 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

این روزها به اربعین امام حسین علیه السلام نزدیک میشیم یعنی 30 ابان

هرکسی رو میبینی داره خداحافظی میکنه و راهی کربلاست خوش به سعادتشون...

امیرعباس در اشتیاق پرچم کماکان هست هرجایی توی کوچه و خیابون و سردر خونه ها پرچم میبینه کلی ذوق میکنه. پرچم خودشم که دائم دستشه و ایران ایران میگه ...

خیلی ماشاءالله بازیگوش و شیطون شده و از همه بدتر اینکه هرکی میاد خونه ما دنبالش گریه میکنه و برعکس

هرجا میریم ده ساعت هم باشه وقتی میایم خونه گریه میکنه و اینکارش بدجوری اعصاب من رو خراب کرده

کمرم خیلی داره اذیتم میکنه و خوب هرچی بیشتر بیرون میچرخیم بیشتر درد میگیره و امیرعباس این رو نمیتونه بفهمه و همش میگه بیرون باشیم.

دو هفته ای هست که همش میگه .... این چیه .... این چیه .... 

قبلا ها هرچی رو میگفت فقط گوش میکرد ولی این روزها کم کم داره تکرار میکنه

هم سن و سالهای امیرعباس خیلی هاشون کامل حرف میزنن اما امیرعباس چون تنهاست و من فقط باهاش سروکله میزنم هنوز خوب حرف نمیزنه و کلمات رو جست و گریخته میگه

مثلا بارلی ... پوشکش رو میگه

این چیه .... بعضی وقتها معناش واقعا این چیه هست و بعضی وقتها معنیش این کیه هست 

بریم .... بیا .... بشین .... یا علی .... مامان .... بابا .... دایی و البته در بعضی جاها دایی معنی دالی داره

خروپف یعنی بخوابیم ... هست یعنی هسته حالا یا هسته میوه هارو میگه یا هسته خرما خلاصه هرنوع هسته ای رو میگه هست

هوهوچیچی که عشقشه و همه زندگیش ... نی نی ... هاپو ... میو ... جوجو.... قام قام یعنی ماشین

دادا... عمو یعنی تقریبا همه اقایون جز باباش و باباجونش عمو هستند از بقال و نونوا بگیر یا دکتر و شیرینی فروش و رستوران.....

جدیدا میریم میوه فروشی یا باید کیسه رو اون بگیره یا من کیسه رو بگیرم اون میوه توش بریزه یا هردو کار رو خودش انجام بده مثل امروز که تازه میوه هارو خودش میبرد میداد به عمو و عمو هم که کلی قربون صدقه ش میرفت بیشتر تحریکش میکرد این کار رو بکنه

سعی میکنه لباسهاش رو خودش بپوشه و در بیاره در مورد جوراب و شلوار موفق بوده و البته بعضی از کفش هاش اما در مورد بلوز اخرش جیغ میزنه و گریه میکنه و کاپشن هم یکبار پوشید اما برعکس یعنی پشتش جلوش بود

و البته سعی میکنه کیفش رو هم خودش بندازه پشتش که معمولا سر کیف هم اخرش گریه میکنه و نمیتونه

به ادامس میگه ی ی .... سیب رو میگه .... موز رو میگه ...انار رو میگه .... هندونه رو اول همه یاد گرفت از صدقه سر اقای رامبد جوان البته میگه هننه .... خیار رو میگه هیار ... امروز گفتم بیا گوچه برداریم رفته بود سراغ خرمالو چون تا حالا نخورده بود تصوری ازش نداشت و با تعجب به من نگاه میکرد که میگفتم این گوجه نیست خرمالو هست و رفت گوچه رو پیدا کرد و اورد...

سوپ رو هم جدیدا یاد گرفته ... غذا که فقط از نظر امیرعباس ماکارونی هست بقیه غذاها گاهی اوقات غذا حساب میشن

متاسفانه خیلی هله هوله خور شده و کمتر غذا میخوره ... وزنش زیاد شده اما چه فایده با این هله هوله ها حتی شیر پاکتی که هرروز کلی میخورد زیاد نمیخوره...

شیرکاکائو چندین نوع گرفتیم فقط یکی رو خورد که اونم نمیخوره کلا با شیر خیلی میونه نداره

فقط یه نوع شیرینی همسایه بالایی یعنی مامان مهدی یادم داده درست میکنم خوب میخوره که اونم دو سه روز دیگه نمیخوره

چون هم ماست داره هم تخم مرغ هم نشاسته و شکر و گلاب و زعفرون همه مقوی هست خیالم راحت بود

تخم مرغ رو به سختی میخوره اما املت رو بهتر میخوره

با موز خیلی میونه نداره اما اب میوه دوست داره مثلا اب لیموشیرین و پرتقال رو میگیرم بعضی اوقات هم نارنگی قاطیش میکنم

لبو دوست داره اما وقتی شلغم رو میبینه با اشتها میخوریم میخوره همش میگه اه اه میگه اب بده

قارچ خیلی دوست داره تو هرچی باشه با اشتها میخوره چند روز پیش هم سوپ رو خیلی با اشتها خورد اولین بار که خودش تا ته کاسش رو خورد بدون حضور من و باز هم میخواست

البته اصلا از اون بچه هایی نیست که چیزی رو بخواد گیر بده مگه ادامس که قاطی میکنه

و اگه چیزی رو که دوست داره تمام بشه گریه کنه اینطوری نیست

تو میوه ها اول سیب بعد لیموشیرین بعد خیار ... انار رو هم بعضی اوقات میخوره ... پرتقال و نارنگی به شرط شیرینی ... هندونه رو دیگه کمتر میخوره ... موز تقریبا اصلا نمیخوره توی چند ماه گذشته روی هم شاید دو تا موز خورده متاسفانه ... انگور رو نمیخوره فقط له میکنه ...

عاشق کیک ... ماهی یکبار کیک میخریم اول به بهانه شمع و فوت کردن بعد خوردن کیک و البته بعدش نون خامه ای رو خیلی دوست داره و از شیرینی های خشک ساده هم خوشش میاد که چیزی لاش نباشه مثلا کرم میوه یا مارمالات یا هرچیز دیگه 

راستی به سس گوجه میگه فوفو ...نمیدونم چرا

عاشق ابنباته با دندونهاش خوردش میکنه هرچی میگم نکن دندون هات خراب میشه فقط خودم رو خسته میکنم

و البته لواشک لقمه ای عاشقشه انقدر میخوره که تا شب چهار پنج تا پوشک خراب کنه... ببخشید

خلاصه که داره شیرین تر میشه و البته شیطون تر خدا خودش بهم صبر بده و همه مامان های دیگه 

و همه کوچولوهارو حفظ کنه ان شاءالله

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)