97.04.07

تولدت مبارک امیرعباس قشنگم

دیروز پسرکوچولوی من 4 سالش تموم شد .

همونطور شیطون و شلوغه و حرف گوش نکن.

امیرعباس تو سال گذشته هیچ دندونی درنیاورد.

خیلی زیاد مریض شد متاسفانه الرژی و سرماخوردگی و دل درد و ....

یه جای سالم نداره به قول خودش درب و داغون شده.

این روزها که جام جهانی فوتبال هست مشتاقانه نگاه میکنه و از اول بازی هنوزشروع نشده جوگیر میشه و میگه .... گل بزن دیگه بابا....

زیاد حرف گوش نمیده

خیلی لجباز و کله شق شده.

دیروز رفتیم خانه بهداشت خداروشکر

قدش 106

وزنش 17 کیلو

خداروشکر ظاهرا همه چیزش خوب بود از نظر ظاهری

امروزم رفتیم بینایی سنجی و پزشک که البته نگذاشت خانم دکتر دست بهش بزنه و قرار شد بریم دکتر روانکاو...... نوشت کودک حرف شنوی نداره

خلاصه پوستم رو کنده و حسابی ابروم رو همه جا میبره

نه میذاره دکتر معاینه کنه

نه میذاره سلمونی ببریمش

نه مهمونی درست میاد همیشه با دعوا و اعصاب خوردی لباس میپوشه البته بیشتر مشکلش اینه که صبحها دیر بیدار میشه و تازه غروب خوابش گرفته که باید بریم مهمونی و ....

نه کمک میکنه نه اسباب بازی هاش رو جمع میکنه فقط میریزه و خراب کاری میکنه

یه اسباب بازی نهایت یک هفته دستش سالم بمونه داغونش میکنه خلاصه دست به خرابکاریش هم خیلی عالیه

سعی کردم کلماتی که اشتباه میگه تو گوشیم بنویسم

هنوز خیلی ساده جمله نمیسازه همه چیز رو میگه اما جمله بعضی وقتها سخت میسازه

...........................

نیم وجبی .................................. رو میگه ....................... وین جوووی

میکی موس ............ایکی موس

قوقولی قوقول..... قوقول قولو

دلستر.... نستر

یاابالفضل.....یا بفضض

قوقوردلش رو میگه .......قراضه کرد

پیراشکی ..... فرشکی

بیسکویت ..... بیسوکی

سس گوجه ....فوفو ..............این دیگه شاهکاره.

هواپیما....... هیپاما

هلیکوپتر...... الی پوته

تله کابین ..... الی کابین

آوردی.......آاوردی

قرمز ..... گرمز .....البته همه ق هارو گ میگه ....نمیدونم چرا والله

نیاوردی ..... نیوردی

بادکنکی ... باتنکی ...........بادکنک .....با تنک

یدونه .... ایدونه

دینامیت..... بینامیت

که .... چه

چه جوری.....کوجوری

و البته خیلی چیزهارو خیلی بامزه میگه

خدا ان شاالله همه کوچولوهارو حفظ کنه

این اتیش پاره رو هم برای ما حفظ کنه ان شاالله