93.11.20
سلام
بالاخره خستگیمون در رفت...
دیشب خاله جون و شوهرخاله و دخترخاله جون اومدن خونمون دیدن امیرعباسی که مشهدی شده...
مثل همیشه مامانی و بابایی و امیرعباسی رو خجالت داده بودن...
کادوی خاله جون دستت درد نکنه خاله جون شما میدونید مامان و بابا همش فکر لباس خریدن هستن برام اسباب بازی میخرید ممنون
بعد از رفتن خاله جون اینا باباجون و دایی جون اومدن متاسفانه مامان جون سرش درد میکرد و حالش خوب نبود نیومده بود اما برای ما گز اورده بودن
اینم کادوی دایی جون دستت درد نکنه دایی کفش سرمه ای نداشتم تیپم ناقص بود
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی