سیدامیرعباسسیدامیرعباس، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 24 روز سن داره

سیدامیرعباس مامان

93.01.16

1393/2/8 15:32
55 بازدید
اشتراک گذاری
فرشته ی کوچولوی ما

سلام گل قشنگم

تعطیلات عید تمام شد و امروز اولین روز کاری ماست.

توی این ایام تونستم بیشتر استراحت کنم اما از امروز باز تو اذیت میشی قشنگم اما چاره ای نیست گل نازم

خیلی نگران و ناراحت داداشی هستم تنهاست، آواره شده، حالم خیلی بده تو براش دعا کن...

هرچی دلم خواست بابامحمدرضا میخره و میخورم، میگم یعنی اونم میتونه هرچی خواست بخوره ؟ آخه کی خونه عمه اش راحته ؟ مثل خونه پدر و مادرش ؟ نمیدونم صلاح خدا چیه ؟ فقط میگم خدایا خودت مراقبش باش و راه درست رو نشونش بده این روزهای سخت میگذره اما سخت میگذره...

از طرفی باید فکر سلامتی تو باشم ... بهرحال گل قشنگم هردوتون رو به خدا میسپارم

این روزها بیشتر از قبل ورجه وورجه میکنی بعضی روزها انقدر حرکت میکنی که دل و روده ام رو داغون میکنی فدات بشم الهی ... به قول بابامحمدرضا هرجا دلت میخواد بگرد و بچرخ بابایی ... یعنی اگه به بابامحمدرضاست شما اجازه داره دورتادور شکم مامانی واسه خودت بچرخی و حال کنی ... عجبا؟

من و بابایی فهمیدیم بیشتر اوقات موقع نماز و خوندن قرآن و ماشین سواری تو بیشتر تکون میخوری بابایی میگه این از شیطنت توست

ولی من میگم اینجور موقع ها آرامش داری که بازی میکنی نمیدونم کدوم درست فکر میکنیم وقتی به دنیا اومدی معلوم میشه ... اگه حق با بابایی باشه که من بیچاره شدم موقع نماز و قرآن همش میخوای شیطونی کنی و نگذاری ... یا توی ماشین از سروکولم بالا بری ... خدا کنه من درست حدس زده باشم ؟؟؟؟؟؟؟

گل قشنگم مثل همیشه به خدا میسپارمت و مثل همیشه میگم برای داداشی دعا کن که مقصر شرایطی که داره نیست ...

دوست دارم جوجه طلایی مامان ...

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)