سیدامیرعباسسیدامیرعباس، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 25 روز سن داره

سیدامیرعباس مامان

93.01.25

1393/2/8 15:49
54 بازدید
اشتراک گذاری
فرشته ی کوچولوی ما

سلام خوشگل پسرم امیرعباسم قشنگ مامانی

از شوت هایی که به در و دیوار شکم مامانی میزنی معلومه خداروشکر حالت خوبه. مامان جونی میگه من همش باعث میشم تو قلنج کنی ... راستم میگه هوا گرمه حسابی عرق میکنم اعصابم خورده لباس مناسب نمی پوشم تورو سرما میدم ... ببخشید دیگه پسر گلم

دو شب پیش مامان جون اومد خونمون پتوی خوشگلی که برات درست کرده بود آورده بود کلی قربون صدقه ات رفته بود نمیدونی چقدر ناز شده اما خوب خیلی گرمه احتمالا باید بزاریم برای پائیز انشاالله

و اون یکسره سرمه ای که گفته بودم هم بافته بود با دستهای مهربونش و آورده بود وای مثل عروسک میشی توی این چون قبلا داداشی هم از اینها داشته مثل عروسک میشد چتری هاش میومد جلوی چشمهای گرد و سیاهش رو میگرفت میخواستی بخوریش ... فدای دوتاشون بشم الهی

الان چند روزه مامانی حسابی مفصلهاش درد میکنه دستهام پاهام کمرم خیلی اذیتم میکنه. خاله مهناز جون میگه مال ورم هست نمیدونم خلاصه حسابی فلجم کرده دکتر برام سه تا آمپول تقویتی نوشته بزنم وای که چقدر درد داره ...

دیروز هم آزمایش دادم فردا باید جواب بگیرم ببرم دکتر قدیمی انشاالله مشکلی نباشه.

دیروز اعلام کردن مرخصی زایمان ۹ ماه شده خدا کنه اینطوری میتونم مدت زمان بیشتری کنار تو باشم قشنگم اما خوب برای بابایی سخت تر میشه چون اینطوری ۹ ماه حقوق ندارم و خیلی بهش فشار میاد خدا کمکش کنه ...

راستی بالاخره امروز تونستم بیمارستان میلاد دکتر زنان وقت بگیرم برای اینکه بتونم برای زایمان تو گل قشنگم برم اونجا دوشنبه هفته آینده وقت داده خانم دکتر همایونفر خیر باشه انشاالله.

پسر قشنگم تورو به همون خدای مهربونی میسپرم که حواسش به من و تو و بابایی و داداشی هست...

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)