93.04.04
روز اول تیرماه صبح رفتم آزمایشگاه برای آزمایش قند که فکر کنم دیگه آخرین آزمایش باشه. فرداش صبح با بابایی رفتیم جواب آزمایش رو گرفتیم الحمدالله 106 بود و کلی پائین اومده بود. بعدم برای چک آپ هفتگی رفتیم بیمارستان میلاد. اما متاسفانه بازم مشکل پیش اومد. بعد از گرفتن نوار قلب دکتر گفت که ضربان قلب جنین بالا و پائین هست و باید سونوگرافی کنیم. دوباره همون مشکلات شروع شد. سونو خوب بود نوار قلب مشکل داشت دوباره راهی اورژانس اصلی بیمارستان شدیم. و تا نوار قلب گرفتیم و برگشتیم خونه ساعت نه و نیم شب بود.
مامانی از خستگی توی پله ها سر خورد و دو سه تا پله اومد پائین. فکر کنم دیگه رمقی برای زایمان برام نمونده باشه. دو هفته است دل و کمرم درد میکنه و دو سه روزه که درد معده و روده هم بهش اضافه شده.
همه پیگیر به دنیا اومدن تو هستن اما تو ظاهرا جات خوبه و خیال اومدن نداری؟ همه خاله ها و دوستها و فامیل رو گذاشتی سر کار ...
امیدوارم با همه ی این مشکلات به حق این وقت اذان سالم بدنیا بیای و خدا به من و بابایی قدرت و توانایی بده سالم و صالح تورو بزرگ کنیم.
پسرقشنگم دیگه خودمم بی تاب اومدن تو شدم. از طرفی هم از زایمان خیلی میترسم ... اما بالاخره اتفاقیه که باید بیفته و راه فراری نیست گلم...
می بوسمت و به خدا میسپارمت...